سیاست، پوپولیسم و توهم دانایی:

آیا آینده‌ی ایران در خطر است؟

در بسیاری از جوامع، سیاست نه بر پایه‌ی تحلیل‌های علمی و بررسی‌های ساختاری، بلکه بر اساس احساسات و جوسازی‌های رسانه‌ای شکل می‌گیرد.

یکی از نگرانی‌های جدی درباره‌ی آینده‌ی ایران این است که جامعه به سمتی حرکت کند که در آن، سیاست‌ورزی جای خود را به پوپولیسم، قهرمان‌سازی و تمرکز بر مسائل حاشیه‌ای بدهد.

این روند نه‌تنها سطح آگاهی عمومی را کاهش می‌دهد، بلکه موجب می‌شود که تصمیمات سیاسی و اقتصادی کشور، نه بر مبنای برنامه‌های دقیق و راهبردهای علمی، بلکه بر اساس هیجانات لحظه‌ای و تبلیغات سطحی اتخاذ شوند.

چرا حواشی بر اصل غلبه می‌کنند؟

یکی از مهم‌ترین دلایل این وضعیت، توهم دانایی ناشی از رسانه‌ها است.

در دنیای امروز، بسیاری از افراد تصور می‌کنند که چون به حجم زیادی از اخبار و اطلاعات دسترسی دارند، پس از تحلیل سیاسی بالایی نیز برخوردارند.

اما در واقع، بخش عمده‌ای از این اطلاعات، نه برای روشنگری، بلکه برای هدایت افکار عمومی به مسیرهای مشخص طراحی شده‌اند.

این مسئله در جوامع مختلف جهان نیز مشاهده می‌شود. برای مثال، در ایالات متحده، بسیاری از مردم، سیاستمداران را نه بر اساس عملکرد اقتصادی، برنامه‌های راهبردی یا دیدگاه‌های کلان آن‌ها، بلکه بر اساس زندگی شخصی و حواشی‌شان قضاوت می‌کنند.

ماجراهایی مانند پرونده‌های اخلاقی سیاستمداران، روابط شخصی آن‌ها یا حتی سبک زندگی‌شان، اغلب بیشتر از سیاست‌گذاری‌های آن‌ها مورد توجه قرار می‌گیرد.

همین روند در بسیاری از کشورهای دیگر نیز تکرار شده است و اکنون به نظر می‌رسد که ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست.

از قهرمان‌سازی تا انفعال سیاسی در این فضا :

برخی افراد و گروه‌های سیاسی بدون آنکه برنامه‌ی مشخصی برای اداره‌ی کشور داشته باشند، تنها به پشتوانه‌ی یک نام یا یک چهره‌ی کاریزماتیک مورد حمایت گسترده قرار می‌گیرند.

نمونه‌ی بارز این پدیده را می‌توان در میان طرفداران رضا پهلوی مشاهده کرد.

بسیاری از این افراد، نه به‌دلیل آگاهی از برنامه‌های اقتصادی یا سیاسی وی، بلکه صرفاً به امید یک ناجی که قرار است کشور را از بحران‌ها نجات دهد، از او حمایت می‌کنند.

این نوع نگاه به سیاست، خطرناک و عقب‌مانده است، زیرا به‌جای پرداختن به مشکلات ساختاری کشور، بر شخص‌محوری و توهم نجات‌بخشی استوار است.

تاریخ نشان داده است که اتکا به یک فرد، بدون توجه به برنامه‌ها و شایستگی‌های او، نه‌تنها موجب حل مشکلات نمی‌شود، بلکه در بسیاری از موارد به بحران‌های عمیق‌تری منجر خواهد شد.

از سوی دیگر، این قهرمان‌سازی‌ها می‌توانند جامعه را به سمت انفعال سیاسی سوق دهد.

زمانی که مردم به‌جای مشارکت فعال در سیاست و مطالبه‌ی حقوق خود، چشم‌انتظار یک فرد یا گروه خاص باشند که برایشان تصمیم‌گیری کند، نتیجه چیزی جز یک جامعه‌ی غیرپویا و ناکارآمد نخواهد بود.

راهکار:

ترویج تفکر انتقادی و آگاهی سیاسی تنها راه مقابله با این وضعیت، تقویت تفکر انتقادی و آگاهی سیاسی در جامعه است.

مردم باید درک کنند که سیاست به معنای تصمیم‌گیری‌های کلان، برنامه‌ریزی‌های اقتصادی و مدیریت منابع است، نه درگیری‌های شخصی و اخبار زرد.

برای رسیدن به این هدف، ضروری است که:

1. آموزش سیاسی و فلسفی گسترش یابد تا مردم بتوانند بین اطلاعات واقعی و تبلیغات جهت‌دار تمایز قائل شوند.

2. رسانه‌های مستقل و تحلیل‌محور تقویت شوند تا جامعه به‌جای حواشی، به مسائل اصلی کشور توجه کند.

3. نقد سیاستمداران بر اساس عملکردشان صورت گیرد، نه زندگی شخصی آن‌ها؛ زیرا سیاست، حوزه‌ای عمومی است و باید بر پایه‌ی تخصص، تجربه و برنامه‌های اجرایی مورد ارزیابی قرار گیرد.

4. فرهنگ گفت‌وگو و تحلیل تقویت شود تا جامعه بتواند با بحث‌های منطقی و مستدل، سیاست‌مداران را نه بر اساس احساسات، بلکه بر اساس کارنامه‌ی عملکردی‌شان بسنجد.

نتیجه‌گیری:

اگر جامعه‌ی ایران نتواند خود را از دام پوپولیسم و اخبار سطحی برهاند، آینده‌ی سیاسی کشور با چالش‌های جدی روبه‌رو خواهد شد.

جایگزین شدن حواشی به‌جای تحلیل‌های عمیق، مردم را از توجه به مسائل اصلی بازمی‌دارد و فضای تصمیم‌گیری سیاسی را در اختیار جریان‌های عوام‌فریب قرار می‌دهد.

مسیر برون‌رفت از این وضعیت، ترویج تفکر انتقادی، آموزش عمومی و مطالبه‌گری آگاهانه از سیاستمداران است.

جامعه‌ای که بتواند سیاست را بر اساس برنامه‌ها، تخصص و کارآمدی بسنجد، نه‌تنها از سقوط در دام پوپولیسم نجات خواهد یافت، بلکه در مسیر پیشرفت و توسعه‌ی پایدار گام برمی‌دارد.

اشکان رفیعی - دوازدهم اسفند ماه هزار و چهارصد و سه